یادداشت | روحانیت اصیل و بیاعتماد به غرب
به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی خبرگزاری رسا، سوم اسفندماه سالروز صدور منشور روحانیت حضرت امام خمینی(ره) است که در آن نکات راهبردی و اساسی به طلاب و روحانیون گوشزد کرده و به راستی نقشه راهی برای حوزات علمیه و روحانیون انقلابی ترسیم کردند.
آنچه به طور خلاصه و چکیده میتوان از کلام ایشان در این پیام مهم به دست آورد این است که همان گونه که در اندیشه امام(ره) دو خط اسلام ناب محمدی و اسلام آمریکایی وجود دارد، هر کدام از این دو نوع را نیز روحانیونی نمایندگی میکنند. روحانیت اصیل و علمای راستین که در خط مبارزه علیه ظلم و اشرافیت هستند و با وجود پایبندی به فقه جواهری، علوم عقلی و فلسفه و عرفان و علوم جدید را نفی نمیکند و در ضمن پیشرفت در اخلاق فردی، از جامعه و رفتارهای سیاسی و اجتماعی نیز غافل نیستند.
گروه دوم که نماینده اسلام آمریکایی هستند، با سرمایهداری میسازد و زندگی اشرافی دارد و دین را از سیاست جدا میداند و متحجر و دگماندیش است و نگاه به مسایل روز ندارد!
امام روح الله در بخشی از منشور روحانیت یکی از شاخصههای روحانیت اصیل را بیاعتمادی به غرب و اجنبی میداند و مینویسد: «مخالفت روحانیون با بعضی از مظاهر تمدن در گذشته صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبی، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیدهها برخورد احتیاط آمیز کنند. علمای راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند، به هیچ چیزی اطمینان نمیکردند و ابزاری از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمه ورود استعمار بود، لذا گاهی حکم به منع استفاده از آنها را میدادند. آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایی، چون ایران وسایلی نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون برای بیاعتبار کردن عقاید مذهبی و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملی استفاده نمینمود؟»
این کلام امام راحل و زاویه دیدشان نسبت به مخالفت علما با برخی نوآوریهای غرب، برگرفته از تصریح و تلوح آیات و روایاتی است که هر گونه اعتماد به دشمن را مذموم شمرده و حتی تشبه به کفار و دشمنان را حرام دانسته و نسبت به دوستی با دشمنان هشدار میدهد.
رهبر کبیر انقلاب اسلامی با اشاره به ماجرای کتاب آیات شیطانی و جریحهدار شدن احساس یک میلیارد مسلمان و بی توجهی داعیه داران حقوق بشر غربی به این مطلب و حتی حمایت غرب از نویسنده آن، تاکید میکند: «ما کینه دنیای غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست میآوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامی و ضد ارزشی است که بنگاههای صهیونیستی و انگلیس و آمریکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را رو به روی همه جهان اسلام قرار دادهاند.» این بدان معناست ایشان مواجهه مستکبرین با مسلمین را یک تقابل سیاسی صرف نمیداند بلکه این تخاصم ریشه در اعتقادات داشته و مبتنی بر حقد و کینههای عمیق است و اصولا به همین خاطر است که اطمینان به اینها عقلایی نیست.
در شرایطی که انقلاب با مسایل جنگ و مشکلات ایام آغازین نهضت در گیر بوده است حضرت امام با همین نگاه به استقلال کشور و ملت و بیاعتمادی به دشمن و عزت ایران و اسلام تاکید میورزد: «ضرورتی نیست که در چنین شرایطی ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقهمند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینی خود ساکت و آرام می گذریم.» روشن است امروز که دوران تثبیت و اقتدار نظام اسلامی است و از بسیاری از مشکلات اول انقلاب گذر کردهایم ضرورتها و اولویتها منبطق با اندیشه امام چطور باید ترسیم شود.
امام به شدت نگاههای غربزده و منفعل را منکوب کرده و کسانی را که به اسم عقلانیت، علیه شعارهای انقلابی موضع میگیرند و عقبنشینی در برابر دشمن را نسخه شفابخش اقتصاد و سیاست میدانند، تخطئه میکند و این باور را نادرست و سادهاندیشی دانسته و میگوید:
«آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل میکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسی خود تجدید نظر نماییم و ما خامی کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهای تند یا جنگ سبب بدبینی غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزوای کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانی میکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین میگذارند. این یک نمونه است که خدا میخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانی» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیای تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعی خود را در دشمنی دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از سادهاندیشی به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بیتجربگی نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسأله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودی اسلام و مسلمین است و الا مسئله فردی سلمان رشدی آن قدر برایشان مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند.»
امام این گونه تحلیلهای غلط را باعث تضعیف روحیه انقلابی و خطرناک معرفی میکند و حتی از اینکه چنین تفکری در آینده رشد کند اعلام هراس مینماید: «روحانیون و مردم عزیز حزباللَّه و خانوادههای محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسی قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتوای اسلامی و حکم اعدام سلمان رشدی مطابق اصول و قوانین دیپلماسی بوده است یا خیر؟ و نتیجه گیری کنند که، چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتی داشته است و بازار مشترک و کشورهای غربی علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامی نکنیم و از کنار اهانتکنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم!»
امام یک گام پیشتر میرود و به صراحت اعلام میدارد که سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مبتنی بر فقه پویا و فعال و بر مبنای عزت و نگاه به درون است: «خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسی حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملی اسلام برآییم و الا مادامی که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضرری متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمیتواند درک کند که اجتهاد مصطلح برای اداره جامعه کافی نیست».
البته روشن است این به معنای قطع رابطه با دنیا نیست؛ بلکه بیانگر رویکردی است که در رابطه و تعامل باید مد نظر باشد و با کمال احتیاط و بیاعتمادی به دشمنان به پای میز مذاکره نشست و از اصول بنیادین کوتاه نیامد!
آنچه بیان شد تنها نظرات امام در منشور روحانیت است که در واقع باید سرلوحه تصمیمات حوزه علمیه باشد و روشن است که در سایر فرمایشات حضرت امام استکبارستیزی و بیاعتمادی به دشمن به وفور وجود دارد.
آنچه امام در این منشور خطاب به طلاب و روحانیون مرقوم داشتهاند باید توسط این قشر تأثیرگذار در جامعه ترویج و تبلیغ شود و وای بر روزی که روحانیت گرفتار غربزدگی و انفعال در برابر غرب شده و با این طور تصور کند که مشکلات کشور با تکیه و اعتماد بر غرب قابل حل است. همین منظومه فکری امروز در کلام امام خامنهای نیز وجود دارد که خود مجالی دیگر میطلبد./918/ی701/س
مهدی عامری